جماران: سال ها از پذيرش قطعنامه 598 و پايان جنگ تحميلي گذشته است اما همچنان پرسش هايي درباره علت و چرايي جنگ، تعويق پذيرش قطعنامه هاي بين المللي و... باقي مانده است که در اين مجال به مناسبت فرا رسيدن چهلمين سال دفاع مقدس برآنيم تا به برخي از اين پرسش ها، پاسخي درخور دهيم. از پرسش هاي مهم ديگري که در اين ميان مطرح است و به ابتداي جنگ برمي گردد، نقش خصوصيات و روحيات شخصي «صدام» در راهاندازي جنگ است که با توجه به کتاب «پرسش ها و پاسخ ها» به آن پاسخ داده شده است.
«صدام حسين»، رئيسجمهور عراق که به عنوان ديکتاتوري خشن و بيرحم، شهرت جهاني پيدا کرده بود، در عين حال فردي ماجراجو و جاهطلب و به دنبال موقعيتهاي مناسب براي کسب قدرت بيشتر بود. وي در مدت کوتاهي توانست حزب بعث را سازماندهي کرده و ارتش عراق را به صورت منسجم درآورد. صدام با تصفيه هاي خونين که در داخل کشور انجام داد، کليه رقباي خود را براي جايگزيني حکومت از بين برد و ارتش عراق را نيز از عناصر به اصطلاح مشکوک تصفيه کرد.
ويژگيهاي رواني و سياسي صدام از او فردي مغرور، قدرتطلب، طمعکار، معاملهگر، جنايتپيشه و... ساخته بود. رفتار وي حتي با دوستان و همپيمانان منطقه اي به نوعي بود که آنها در شرايط بسيار نزديک نيز به وي اعتماد نميکردند و هر لحظه احتمال بروز توطئهاي را عليه خود ميدادند.
صدام حسين در آغاز تجاوز به ايران داراي سه انگيزه عمده شخصي بود و اميد داشت با پيروزي سريع بر ايران خواستههاي جاهطلبانه و شخصي وي ارضا و تأمين شود:
انگيزه اول تلاش براي کسب رهبري جهان عرب بود. به دنبال مرگ ناصر و امضاي پيمان کمپديويد و انزواي مصر، جهان عرب دچار خلأ رهبري شده بود، شخصيتي که بتواند با استفاده از امکانات و تواناييهاي کشور خود در جهت آرمانهاي وحدت جهان عرب و جبران تقصير اعراب در قبال اسرائيل اين خلأ را پر کند. صدام حسين اميدوار بود با پيروزي در جنگ با ايران چنين موقعيتي را کسب کند.
انگيزه دوم صدام اين بود که با استفاده از سقوط شاه ـ که بر اساس دکترين نيکسون به عنوان ژاندارم منطقه انتخاب شده بود ـ بتواند با پيروزي بر ايران خلأ سقوط شاه را پر کرده و نقش ژاندارم منطقه را در حفظ منافع غرب بازي کند. وي به رغم مواضع ضد آمريکايي که قبلاً اتخاذ ميکرد ميکوشيد، به آمريکاييها نشان دهد که با آنها تضاد منافع ندارد و اقداماتش براي اهداف آمريکا در منطقه است تا بدان حد که «برژينسکي» بعد از ملاقات با صدام در ستايش وي گفت: «ما در بين منافع آمريکا و عراق تضادي نمييابيم.»
انگيزه سوم صدام، جبران تحقيري بود که احساس ميکرد با امضاي قرارداد 1975 الجزاير دچار آن شده است. در سال 1975 به دنبال مشکلاتي که در جنگ با کردها براي دولت عراق ايجاد شده بود و کردهاي عراق مورد حمايت شاه قرار داشتند، صدام حسين به عنوان معاون رئيسجمهوري عراق قرارداد مزبور را امضا کرد. وي همواره بيان ميکرد در اين جريان تحقير شده و اجباراً تن به امضاي اين قرارداد، داده است؛ بنابراين در پي فرصتي بود که بتواند اين احساس حقارت را جبران کند. بدين علت درصدد بهانهاي بود که قرارداد 1975 را باطل اعلام کند و اين کاري بود که 17 سپتامبر 1980 (26 شهريور 1359) در اجلاس فوقالعاده مجمع ملي عراق انجام داد.
در مجموع بايد پذيرفت که روحيات و خصوصيات شخصي صدام ميتواند به عنوان يکي از عوامل اصلي شروع جنگ عراق عليه ايران به حساب آيد.
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
پیشنهاد سردبیر
ارسال نظر
ایمیل مستقیم: info@nesfejahan.net شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰